بزرگـــــراه

آخـریــن مطالب «حقیقت»

چهار تغییر کلیدی در «طرز فکر» که باعث رشد می‌شوند

چهار تغییر کلیدی در «طرز فکر» که باعث رشد می‌شوند

طرز فکر و دید ما نسبت به زندگی مجموعه‌ای است از افکار، باورها و احساسات. این دید ماست که چگونگی تجربه کردن وقایع را می‌سازد. طرز فکر یا به اصطلاح (Mindset) بر انتخاب‌هایی که روزانه انجام می‌دهیم (چه به صورت آگاهانه و چه در ضمیر ناخودآگاه) تاثیر می‌گذارد.

مشکل این است که اکثر ما از افکار یا عقاید خود، آگاه نیستیم. مسئول بسیاری از تصمیماتی که در طول روز می‌گیریم، ضمیر ناخودآگاه ماست. حال اگر از طرز فکر درستی برخوردار نباشیم، ممکن است به طور مکرر اشتباهات مشابهی را تکرار کنیم.  

به همین دلیل است که تغییر طرز فکر یعنی تغییر زندگی شما. این به معنای تلاش آگاهانه برای تجربه زندگی به شیوه‌ای متفاوت و ایجاد الگوهای جدید به جای تکرار روش‌های قدیمی است.

این ۴ نوع Mindset می‌تواند دید شما نسبت به جهان را عوض کند:‌

۱- زندگی دقیقا همان چیزی را به من می‌دهد که برای رشد و تکامل به آن نیاز دارم
وابستگی به دنیای فیزیکی باعث می‌شود که حس هدایت و حمایت نداشته باشیم. این موضوع به ویژه در هنگام مواجه با موانع به وضوح قابل مشاهده است. چیزی به نام شکست وجود ندارد. شکست یک درس است و فضایی برای رشد. باور به اینکه جهان همواره بهترین نسخه‌ی ما را می‌خواهد باعث می‌شود تا در صورت مواجه با موانع ناامید نشویم. هر چیزی که برای شما اتفاق می‌افتد به نوعی به سود شماست حتی اگر در نگاه اول این چنین به نظر نرسد.  

۲- خودم تصمیم می‌گیرم که چه چیزی حقیقت دارد
همه ما داستان‌های خاصی داریم که مدام به خودمان می‌گوییم. این داستان‌ها بر اساس باورها و تجربیات گذشته ما شکل گرفته‌اند. برخی از این داستان‌ها عبارتند از:

  • من در امان نیستم. دنیا جای خطرناکی است.
  • من به اندازه کافی خوب نیستم.
  • عشق بی قید و شرط وجود ندارد.
  • روابط پیچیده است و من هرگز نباید به شخص دیگری تکیه کنم. 
  • پول سرچشمه تمام پلیدی‌ها است.
  • کسب درآمد از شغلی که دوست دارم ممکن نیست.

اگر می خواهید زندگی خود را تغییر دهید باید باورهای متفاوتی داشته باشید. باورهایی که داستان‌های متفاوتی را روایت می‌کنند:  

  • دنیا ممکن است گاهی ترسناک باشد، اما مملو از زیبایی و هماهنگی است. علاوه بر این، من همیشه می‌توانم آرامش را در درون خودم پیدا کنم.  
  • من به اندازه کافی خوب هستم. من می‌توانم هر کاری که در ذهنم باشد انجام دهم و لیاقت رسیدن به رویاهایم را دارم.
  • عشق واقعی و بی‌قید و شرط وجود دارد. هنگامی که زمان مناسب فرا برسد، آن را تجربه خواهم کرد. تا آن زمان روی رشد شخصی خودم تمرکز خواهم کرد. 
  • روابط الزاما پیچیده نیستند. عشق بی‌نظمی به بار نمی‌آورد. عشق می‌تواند منبع آرامش، حمایت و شادی باشد. محبت می‌تواند وجود شما را از حس امنیت و آرامش سرشار کند. 
  • پول یک منبع عالی است و می‌توان از آن برای خیر استفاده کرد.
  • من می‌توانم از کاری که دوست دارم، درآمد کسب کنم. 

۳- من خالق زندگی خودم هستم؛ نه قربانی شرایط!
شاید این جمله خاص و یا کلیشه‌ای به نظر برسد. پذیرش این عبارت برای برخی دشوار است. نفس انسان همیشه دوست دارد که نقش قربانی را بازی کند. ما ذاتا دوست داریم تا اندوه، اضطراب و دردمان را نگه داریم تا دلیلی برای ناامنی جهان و نرسیدن به خواسته‌هایمان داشته باشیم. این موضوع نهایتا ما را به این موضوع سوق می‌دهد که اگر شغل، شریک یا خانه بهتری داشتیم... آن وقت، و تنها در آن صورت، خوشبخت بودیم.

این درست است که شرایط نقش مهمی در شخصیت ما ایفا می‌کند اما مهم این است که ما با اوضاع فعلی چه تصمیمی می‌گیریم. ما می‌توانیم از گذشته خود برای درک و شناخت بهتر خودمان استفاده کنیم.

یک چیز قطعی است: اگر تغییر نکنیم، یعنی اگر شجاعت متفاوت فکر کردن و رفتار کردن را نداشته باشیم؛ آینده مانند گذشته خواهد بود. این بدین معنی نیست که احساسات یا دردتان را سرکوب کنید. گذشته را احساس و پردازش کنید. سپس مطمئن شوید که آن را پشت سر گذاشته و زندگی متفاوتی برای خود می‌سازید. همیشه در صندلی راننده زندگی خود باشید. 

۴- همه افراد و وقایع آینه‌ی درون من هستند
زندگی برای شما اتفاق نمی‌افتد بلکه به شما پاسخ می‌دهد. به این معنی که هر رخدادی نتیجه‌ی احساس درونی خودمان است.

اگر دائما خود را در روابط دردناک می‌یابید، نشانه‌ی آن است که چیزی التیام نیافته در شما وجود دارد که باید به آن رسیدگی شود. اگر به طور مداوم احساس هیجان و آرامش می‌کنید، یعنی که مطابق با ارزش‌ها، خواسته‌ها و نیازهای خود رفتار می‌کنید.

باور به اینکه جهان تصادفی یا ناعادلانه بوده و سرنوشت همه از پیش تعیین شده، بسیار آسان‌تر است. زیرا به ما اجازه می‌دهد تا از احساس مسئولیت و در نتیجه کنترل زندگی دست برداریم. 

زندگی بازتابی از دنیای درونی ماست. اگر دنیای درونی ما پر از درد، خشم و هرج و مرج باشد؛ دنیای بیرون دردناک و آشفته به نظر می‌رسد.

در عوض، اگر دنیای درونی ما عمدتاً متعادل و  سرشار از عشق، امید، هماهنگی و صلح باشد؛ آنگاه دنیای بیرون جهانی است که ارزش زیستن را دارد. 

 

پریا شمس‌الدین

منبع

ادامه مطلب