احتمالا در مورد آزمایش مشهور «ایوان پاولوف» شنیدهاید؟ این روانشناس با آزمایش روی سگها نشان داد که چطور میتوان با یک محرک ساده این حیوانات را شرطی کرد. او هنگام غذا دادن به سگها یک زنگ را به صدا در میآورد. بعد از مدتی حتی اگر غذایی هم در کار نبود، بهصدا در آوردن زنگ باعث ترشح بزاق در سگها میشد.
سازندگان شبکههای اجتماعی نیز از همین اصل و البته چندین اصل مهم دیگر در روانشناسی کمک میگیرند تا ما را به استفاده از محصولاتشان ترغیب کنند. در واقع هرچه زمان بیشتری در شبکههای اجتماعی صرف کنیم، باعث افزایش درآمد صاحبان آنها میشویم و به همین خاطر آنها تمام تلاش خودشان را بهکار میگیرند تا وقت باارزش ما را به خودشان اختصاص دهند.
در پشت صحنهی بسیاری از اپلیکیشنهای مشهور، صدها متخصص قرار گرفتهاند و از تمام راهکارهای ممکن استفاده میکنند تا میزان استفاده کاربران از محصولاتشان را افزایش دهند. در واقع ما در یک جنگ نابرابر قرار گرفتهایم که در آن یک ارتش از مختصصان تلاش میکنند بدون اینکه متوجه شویم مهمترین داراییهایمان (زمان، انرژی و تمرکزمان) را از ما بگیرند.
«نوتیفیکیشنها» یکی از مهمترین سلاحهایی است که توسط اپلیکیشنها مورد استفاده قرار میگیرند تا کاربران را به باز کردن اپلیکیشن ترغیب کنند. تلفن همراه ما هر چند دقیقه یک بار به صدا در میآید و به ما یادآوری میکند یک پیام جدید در اینستاگرام، تلگرام، فیسبوک و... داریم. ما نیز سراغ تلفنمان میرویم و درست مانند آزمایش پاولوف یک جایزه دریافت میکنیم: یعنی یک ویدیو، تصویر یا متن جذاب میبینیم و این سبب ترشح مقدار کمی هورمون لذت میشود.
فرمول ساده است: یک زنگ کوچک (نوتیفیکیشن) و مشاهده یک محتوای جذاب (دریافت جایزه) کمکم و به تدریج، چرخه «شرطیشدن» در مغز ما تکمیل میشود. پس از مدتی دیگر حتی به صدای زنگ هم نیاز نخواهد بود و کاربران به صورت ناخودآگاه هر چند دقیقه یک بار سراغ تلفن همراهشان میروند و شبکههای اجتماعیشان را چک میکنند.
در این مورد بررسیهای علمی زیادی نیز انجام شده. برای مثال یک تحقیق روی کاربران عادی در سال ۲۰۱۷ نشان داد که ۸۶ درصد کاربران دایما به شبکههای اجتماعی و ایمیلشان سر میزنند و این کار باعث افزایش قابل توجه استرس در آنها میشود. یک بررسی دیگر نیز توسط دانشگاه کالیفرنیا روی مدیران اجرایی نشان داده که این افراد به طور متوسط روزانه ۲۶۰۰ بار تلفنشان را لمس میکنند! ایمیلشان را روزی ۷۴ بار چک میکنند و حداقل ۴۶ نوتیفیکیشن دریافت میکنند.
همه اینها باعث آسیب شدید به تمرکز و کاهش قابل توجه کارایی مغز و بهرهوری میشوند. بنابراین لازم است راهکارهایی اتخاذ کنیم تا جلوی آسیبها را بگیریم:
علاوه بر موارد گفته شده، تلاش کنید هنگامی که بدون دلیل و به صورت «عادتگونه» به سوی تلفن همراهتان میروید، جلوی خودتان را بگیرید. این کار کمک میکند بهتدریج چرخه شرطی سازی را بشکنید.
تشخیص خونریزی مغزی بهویژه خونریزیهای کوچک از روی تصاویر «سیتی اسکن» کار آسانی نیست. اما همین خونریزیهای کوچک هم میتوانند خطرناک و تهدیدکننده حیات باشند.
احتمالا میدانید هوش مصنوعی در حوزه تفسیر تصاویر پزشکی گامهای بزرگی را برداشته و طی سالیان گذشته نشانداده شده که میتواند در تشخیص برخی مشکلات و بیماریها به خوبی پزشکان متبحر عمل کند.
حالا یک سیستم هوش مصنوعی جدید در دانشگاه برکلی برای تشخیص خونریزیهای مغزی طراحی شده و نشان داده که میتواند سیتی اسکنهای مغز را با دقتی بسیار بالا و خطای کم تفسیر کند.
معمولا رادیولوژیستها روزانه به تعداد زیادی تصویر نگاه میکنند و هر سیتی اسکن خودش از حدود ۳۰ تصویر مجزا تشکیل شده که همه آنها باید با دقت بررسی شوند.
محققان میگویند هدف آنها جایگزین کردن هوش مصنوعی با پزشکان نیست. بلکه قرار است به عنوان دستیاری کمکی در کنار رادیولوژیستها کار کند. در واقع هوش مصنوعی نقاط مشکوک را برای رادیولوژیستها مشخص میکند تا با دقت بیشتری مورد بررسی قرار بگیرند.
در تصویر سمت راست، هوش مصنوعی یک خونریزی کوچک سابدورال (سبز) و یک خونریزی سابآراکنوئید (قرمز) را مشخص کرده است.
هوش مصنوعی دانشگاه برکلی برای پیدا کردن نشانههای خونریزی مغزی در سیتیاسکن تنها به یک ثانیه زمان نیاز دارد و سرعت عمل و دقت بالای آن در اورژانسها و مواقع بحرانی میتواند نقش مهمی در نجات جان بیماران ایفا کند.
اطلاعات بیشتر
آیا شما قادر به نوشتن هستید؟ ممکن است با خودتان بگویید این چه پرسشی است!؟ قاعدتا هر کسی که سواد داشته باشد، توانایی نوشتن هم دارد.
اما منظور ما توانایی «بیان نظرات و احساسات» به صورت نوشتاری است. اینکه بتوانید مفاهیم را به زبانی «ساده، قابل فهم و روان» به دیگران منتقل کنید.
خواندن و نوشتن را همه در مدرسه آموختهایم. اما متاسفانه همیشه از «درس انشا» فراری بوده و اغلب افراد، مهارت اساسی ابراز مفاهیم و احساسات را به صورت نوشتاری و مکتوب پیدا نکردهاند. این کمبود حتی در میان مدیران و اساتید دانشگاهی ما نیز به وفور دیده میشود.
نامهها و نوشتههای زیادی از مدیران میبینیم که به سختی متوجه منظورشان میشویم. تعداد زیادی از برنامهنویسهای کامپیوتر قادر به نوشتن یک راهنمای ساده نیستند و تعداد قابل توجهی از اساتید دانشگاه، توانایی نوشتن یک نامه ساده را نیز ندارند و انگار به زبان مریخی صحبت میکنند.
این روزها که استفاده از شبکههای اجتماعی بسیار پرطرفدار شده، این نقصان بیشتر خودنمایی میکند. جملاتی که قادر به رساندن مفهوم نیستند و حتی گاهی باعث ایجاد سوتفاهم میشوند، همراه با اشتباهات نگارشی و املایی که همه از «قلم ضعیف» و «کم تجربگی» در نوشتن حکایت دارند.
حتی اگر معتقد باشید که نیازی به نوشتن ندارید و شغلتان ارتباطی با نوشتن پیدا نمیکند، باز هم میتوانید دلایل مهمی پیدا کنید که به خاطرشان نوشتن را شروع کنید. بیایید به چند مورد از آنها اشاره کنیم:
البته این هفت مورد همه دلایل نیست و میتوان از مزایای متعدد دیگری هم برای نوشتن نام برد. اما همینها هم آنقدر مهم و قابل توجه هستند که ما را به شروع نوشتن ترغیب کنند.
این نکته را هم فراموش نکنیم که تقریبا در هر شغل و سمتی که باشیم هر از گاهی با نوشتن سروکار پیدا میکنیم. در برخی شغلها نیز داشتن یک قلم خوب اهمیت ویژهای پیدا میکند که در یک مطلب دیگر بزرگراه به آنها به طور خاص میپردازیم.
تا آن زمان یک دفتر بردارید سعی کنید هر از گاهی حداقل چند پاراگراف در آن بنویسید و اگر دوست داشتید نظرتان را هم با ما به اشتراک بگذارید.