در دوران کودکی با یکی از نویسندگان ایرانی (نام نمیبرم) آشنا شدم و برای کسب اطلاعات بیشتر از معلم مدرسه در موردش سوال کردم. معلم عزیز حرفهای بد زیادی در مورد آن نویسنده گفت و باعث ایجاد یک ذهنیت منفی در من شد.
آن زمان هنوز اینترنت وجود نداشت. سالها بعد مجددا در اینترنت به نام آن نویسنده برخوردم و کمی در موردش تحقیق کردم. اکنون برای آن نویسنده بزرگ احترام زیادی قائل هستم.
بسیاری از اوقات آموختههای ما باعث ایجاد یک ذهنیت خاص میشوند و بر اساس همان، چیزهای دیگر را تفسیر یا قضاوت میکنیم. گاهی اوقات نیز آموختههای ما منجر به ایجاد عادتهایی میشوند که تا مدتها با ما هستند.
انسان یک موجود اجتماعی است و بسیاری از دانستههایمان در دوران کودکی شکل گرفته که لزوما همه آنها صحیح نیست. برخی از آنها نیز در دوران بزرگسالی فقط به این دلیل شکل میگیرد که در گروه اجتماعی اطرافمان به یک نحوهی خاص تفسیر میشوند یا در یک محیط آموزشی نامناسب قرار میگیریم.
بنابراین توانایی فراموش کردن (Unlearning) چیزهایی که آموختهایم، یکی از مهارتهای مهم به شمار میآید. به این معنی که تلاش کنیم ذهنیت خودمان را در مورد چیزهای گوناگون بازتعریف و آن را با دانش صحیحتر یا بهروزتر جایگزین کنیم.
اما چگونه این کار را انجام دهیم؟
- اولین قدم این است که بپذیریم دانسته فعلیمان صحیح نیست. «پذیرش» مهمترین و البته سختترین مرحله است. چون بسیار دشوار است که یک ذهنیت یا عادت را در خودمان تغییر دهیم.
- گام دوم شامل پیدا کردن آگاهی یا راهکار جایگزین است. منبع یا منابعی مطمئن که میتوانند ذهنیت فعلیمان را بازتعریف کنند و باید برای این کار وقت بگذاریم.
- گام سوم این است که خودمان را در معرض تجربیات و دانشهای گوناگون قرار دهیم و در مقابل آنها با ذهنی باز و البته آگاه برخورد کنیم و مراقب باشیم کدام یک به «ذهنیت» ما تبدیل میشوند.
جمله مشهوری هست که میگوید: مهمترین مشکل ما یادگرفتن نیست، بلکه این است که یادبگیریم چگونه آموختههای اشتباهمان را اصلاح کنیم.